اخیرا دوست عزیزم جناب آقای خدابخش نامه یکی از بازدیدکنندگان وب سایتشون را با امضاء محفوظ منتشر کردند که چون مخاطب بخشی از آن نامه من بودم لازم دیدم مطالبی بیان کنم.

اینکه آقای شکیب زاده در تربیت بسیاری از فعالان عرصه روزنامه نگاری نقش داشته اند انکار ناپذیر است ولی در مطالب نامه فوق الاشاره تناقضات آشکاری وجود داشت و این سوالات برای من به وجود آمد که چرا هنگامیکه آقای شکیب زاده نسبت به اقدام برخی مسئولین شهری فارغ از درست یا غلط بودن آن انتقادی می کند نشان از روح بلند و نفس آزاده ایشان می باشد ولی وقتی من نسبت به موضع گیری ایشان انتقاد می کنم آنهم فارغ از درست یا غلط بودن ، می شود انتقام گیری و عقده گشایی و فرافکنی و فتنه گری!! آیا در عرصه فعالیت مطبوعاتی که مرز بین توهین و انتقاد کاملا آشکار است فقط باید از یک طیف و جریان فکری انتقاد شود؟

آیا سوالاتی که من از آقای شکیب زاده پرسیدم و پاسخ نگرفتم توهین آمیز بود؟ چرا باید پرسیدن چند سوال نشانه نداشتن حرف حساب و فتنه گری باشد؟ آیا ادبیاتی که من نسبت به آقای شکیب زاده به خرج دادم با ادبیاتی که ایشان برای من نوشتند فرق داشت که حرف من می شود داغ و درفش و ایشان می شوند مظلوم؟

نویسنده ای که سخن خود را مزین می کند به کلام نورانی وحی احتمالا به آن اعتقاد هم دارد، آیا نوشتن چنین نامه ای مصداق شنیده اقوال مختلف است یا اینکه فقط بعضی حق دارند حرف بزنند و دیگران باید خموش باشند وگرنه فاسدند و چماق بدست؟

البته مطمئن باشید این سیاست یک بام و دوهوایی که شما اتخاذ کرده اید هر چند با الفاظ زیبا و مظلوم نمایانه آرایش شده باشد برای مخاطبان فهیم و خانواده های عزیز شهدا آشکار است و خروجی اقدامات افراد مشخص.

امیدوارم علیرضای عزیز این مطلب را به نحو مقتضی به سمع و نظر شاگرد کوچک استاد شکیب زاده برسانند

4 Comments

  1. توی الف بچه خودتو با استاد شکیب یکی کردی؟ اعتماد به نفست منو کشته. دهن اون کسی رو که تو رو پررو کرده و تا این مرحله بهت پر و بال داده رو باید آسفالت کرد.
    —————
    واقعا باید به استاد شکیب بابت تربیت افرادی مثل شما تبریک گفت.
    حامد کبودوند

  2. سلام اقا حامد
    ایام سوگواری حضرت زهرا.س. را تسلیت عرض می کنم
    با مقاله ای با عنوان مدافعین نمایشگاه سگی یا دلسوزان فرهنگی به روز هستم
    مارو از نظرات خودت بی نصیب نزار
    در صورت تمایل مارو لینک کن
    یازهرا.س.
    ———————–
    استفاده کردیم.
    ارادتمند همه یادگاران شهدا
    حامدکبودوند

  3. وقتی میگم استاد شکیب منظور این نیست که من شاگردشم. بنده دورا دور ایشون رو میشناسم و از افراد معنمد شنیده ام که چه انسان بزرگواری هستند. شما هم برو کشکتو بساو که با رفتن حکومت باید بقیه عمرتو با محمود جون تو زیمباوه بگذرانی 🙂
    ————–
    وقتی کسی چنین ادبیاتی داشته باشد ملاکهایش برای بزرگوار دانستن افراد هم معلوم است.
    حامد کبودوند

  4. نکته‌ی اول اینکه سوالات شما (http://hamed57.ir/archives/510) به ظاهر توهین‌آمیز نبودند. ولی وقتی آدم سوالی رو مطرح می‌کنه، باید جایگاه خودش و آدمی رو که مخاطب اون سواله، مدنظر قرار بده!

    نکته‌ی دوم اینکه وقتی آدم جمله‌ای رو می‌نویسه یا بیان می‌کنه، صرفا اون جمله نیست که برای خواننده‌ش معنی میشه؛ بلکه تفکری که پشت اون جمله‌ست و هدفی که خواننده استنباط می‌کنه، و خیلی چیزهای دیگه، اون جمله رو معنی می‌کنن. پس با عبارت (ولی وقتی من نسبت به موضع گیری ایشان انتقاد می کنم آنهم فارغ از درست یا غلط بودن ، می شود انتقام گیری و …) موافق نیستم!

    نکته‌ی سوم و مهمترین نکته اینکه با نوشتن جمله‌ی (برای مخاطبان فهیم و خانواده های عزیز شهدا آشکار است …) شما از قبل، خوانندگان مطلب‌تون رو به دو گروه “خوانندگان فهیم” و “خوانندگان غیرفهیم” تقسیم بندی کرده اید. (که این یکی از مشکلات همیشگی شماست، که یا با مایی و حرف ما را میزنی، یا برمایی و با دشمنی!) که گویا با این وصف، بنده نیز در جمع “غیرفهیم ها” قرار گرفتم. که باید بدینوسیله از حُسن توجه شما و ادب کلام‌تون تشکر کنم!
    —————–
    نکته اول: گویا توهم توطئه در اعتقادات شما کاملا نفوذ کرده وقتی من می گویم خواننده فهیم یعنی تمامی خوانندگان مطالبم چه آنها که با من هم عقیده اند چه آنها که نیستند را فهیم می دانم ولی مشکل همیشگی شما این است همیشه می خواهید یک دشمن فرض داشته باشید.
    نکته دوم: هر فردی در جامعه حق دارد هر تفکری را انتخاب کند اما تبلور آن تفکر اگر با قوانین حاکم بر آن جامعه تضاد داشته باشد اجرای آن غیرقانونی است نه انتخاب آن پس من حرفم را خواهم زد و تا وقتی که بیان حرفم از قوانین حاکم بر جامعه تعدی نکند کسی نباید آنرا محدود و محکوم کند ولی گویا اگر حرفی بر مذاق مدعیان یک جریان خوش نیاید حتی اگر رعایت قانون و اخلاق هم شده باشد با آن موافق نیستند.
    نکته سوم : اتفاقا من با علم کامل به جایگاه خودم سوال کردم ایشان موضع گیری خود را نشأت گرفته از خانواده شهدا دانسته و مدعی خدمت به خانواده معظم شهدا هستند من هم بعنوان عضوی از یک خانواده که لااقل چهار عضو درجه یک آن شهید شده اند پرسیدم برای ترویج تفکر شهدا چه کرده اند؟ اما چه جوابی گرفتم؟!!
    حامد کبودوند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *