دیروز یکی از دوستان با کلی پوزش و خجالت در خصوص موضوعی که بطور مشترک در حال انجام آن بودیم اعلام کرد امکان ادامه ندارد و دیگر نمی تواند در آن خصوص با من همکاری داشته باشد ، هرچند چند لحظه ای بهم ریختم و عملا قدرت تصمیم گیری را از دست دادم لیکن وقتی دلیل آنرا جویا شدم از من خواست اصرار نکنم و فقط سربسته بیان کرد تو قزوین نمان!!! اینجا نمی گذارند کار بکنی، عملا به من فهماند بخاطر همکاری با من در مضیقه قرار گرفته است ، خندیدم و بحث را ادامه ندادم.
شب تو خونه خیلی فکر کردم که آیا کاری که در پیش دارم صحیح است؟ آیا اقداماتی که انجام می دهم درست است؟ مطابق با باورها و ارزشهای خودم هست؟ بعدش این سوالات برایم پیش آمد:
چرا باید تعداد زیادی از نخبگان ، فعالان و تاثیرگذاران حوزه های گوناگون قزوینی در شهر قزوین ساکن نباشند؟ آیا تنها دلیل مهاجرت آنها کمبود امکانات و نبود فرصت های حضور بوده هست؟ آیا افراد اینچنینی توان فعالیتهای علمی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و … را نداشتند و پس از آنکه از قزوین رفتند به این توان رسیدند؟
آیا جو شهر و فضای حاکم بر متولیان قزوین بگونه ای هست که محل بروز و ظهور استعدادها باشد؟
آیا قزوین باعث جمود و رکورد خلاقیتها و استعدادها نمی شود؟ آیا …
بهر ترتیب دیشب تقریبا اصلا نخوابیدم ولی الان که در حال نگارش این مطالب هستم تقریبا مطمئن شدم که باید در این شهر ماند و با کمک بسیاری از جوانان با انگیزه و راهنمایی بزرگان با تجربه فضایی را حاکم کرد که دیگر کسی نگوید تو قزوین نمیشه کار کرد از اینجا برو تا قدر تو را بدانند.!!
باید و ماند و جنگید … تاریخ نشان داده کسانی که بر آرمان خود استوار بوده و عقب ننشته اند و در تلاطم امواج نامساعد روزگار در برابر تهدیدها , تهمت ها و نامهربانی ها مقاومت کرده اند در نهایت پیروز گردیده اند .
اصولا برخی از افراد که تنها به منافع شخصی خود می اندیشند و برای ماندن در قدرت و صرفا برای دست یافتن به ثروت و شهرت کاذب دست به هر اقدامی می زنند و از هزینه کردن در ابعاد بسیار بالا فروگذار نمی نمایند موج سواران قابلی هستند .
موج سوارانی که با تغییر جهت باد به راحتی و با یک حرکت نمایشی زیبا از موجی به موج دیگر پریده و کوتاهی یا بلندی موج هم نه تنها باعث سرنگونی شان نمی شود بلکه باعث می شود که حرکات موزون تری از خود به نمایش بگذارند .
انسان هایی که آرمانشان مقدس است نیز موج سوارند . ولی بر موجی سوارند که از نسیم آن از جانب آرمانشان بوزد نه از هر جهتی . حاضرند که با فرو افتادن موج خود در آب محو شوند ولی به آرمانشان و به نسیمی که از جهت وزیدن آن معتقدند خیانت نکنند . به امیدی روزی که شاید دوباره نسیمی سحرگاهی از سمت کمال شروع به وزیدن کند …..