چند وقتی است که خانواده یکی از دوستان نزدیک که از فرزندان شهدای گرانقدر معاودین عراقی و سپاه بدر می باشد بواسطه نا امنی ایجاد شده در کردستان عراق به قزوین آمده اند و در منزل این دوست عزیز سکنی گزیده اند دیروز قرار شد برای افطار با این دوستم و آن نوجوان عراقی که خواهرزاده اوست به اتفاق خانواده ها بریم بیرون.
یکی از سفره خانه های سنتی مشهور قزوین که از دیرباز در جاده کورانه فعالیت دارد و عموما خانواده ها برای تفرج به آن می روند شد مقصد ما .
با دو ماشین رفتیم و تقریبا چند دقیقه قبل از افطار آنجا بودیم ، هوای مساعد ، حسن برخورد کارگران مجموعه ، سابقه کیفیت خوب غذا همه چیز را برای یک افطار مناسب و تجدید روحیه بالخصوص برای آن نوجوان عراقی مهیا بود . مجموعه تقریبا خلوت بود که با شروع افطار همانند همه مجموعه های پذیرایی با ورود افراد زیادی در حال تکمیل شدن ظرفیت بود.
نیم ساعتی بعد از افطار و بعد از آنکه نماز را خواندیم بگونه بحث با میهمانان عراقی شروع شد ، احساس غریبی و عدم تسلط به زبان فارسی ارتباط گیری را کمی سخت می کرد لیکن بواسطه حضور دوستم که دایی آنها میشد کم کم فضای صحبت باز شد در همین اثنا پخش موسیقی زنده در سفره خانه و به دنبال آن سفارش گسترده قلیان در میان حاضران صحبتهای ما را کاملا تحت تاثیر قرار داد . که کلام آن دختر نوجوان عراقی همچون پتکی بر سرم فرود آمد وی از مصرف این همه قلیان در میان بانوان در یک محیط عمومی در شهری مذهبی چون قزوین چنان متعجب شده بود که نتوانست تحمل کند و صراحتا این موضوع را به زبان آورد.
بعد از این جمله کمی دقیق تر به اطرافم نگریستم و تازه با عمق فاجعه مواجه شدم . خودم را همانند آن قورباغه که وقتی در ظرف آب قرار می گیرد و ظرف روی شعله کمی گذاشته می شود و آرام آرام آب جوش می آید و قورباغه پخته می شود ولی از خطر محیط پیرامونش چیزی حس نمی کند پنداشتم ، برایمان عادی شده است ، قبحش ریخته ، خیلی ناپسند جلوه نمی کند که دختران و زنانی که بدون هیچ واهمه و شرمی با پوششی مناسب مجالس عروسی در محوطه های عمومی ظاهر می شوند و ابایی و شرم حضوری هم ندارند و هر چه آنچه که در یک جمع خصوصی امکان پذیر است را در انظار عمومی انجام می دهند.
فارغ از مظرات وحشتناک مصرف دخانیات برای مادران و مادران آینده جامعه و با علم و اعتقاد راسخ به اینکه دختر و زن مظهر تمام عیار جمال خداوند است و باید همواره شاداب ، آراسته و زیبا باشد این سوال مطرح است آیا رفتارهای دختران و بانوان امروز شهر ما با وقار و حیا یک بانوی ایرانی منطبق است؟ این افراط بیش از حد در جلب توجه از سوی دختران امروز شهر ما با کدامیک از اصالتها و پیشینه زنان ایرانی همخوانی دارد؟ اینکه در منظر عموم به گونه ای رفتار کنیم که جز جلب توجه منظور دیگری حاصل نشود به چه دلیل است؟ اینکه وزیر محترم ارشاد که خیلی دلارام می گویند مشکل ما ساپورت پوشیدن زنان نیست اتفاقا ما هم با ایشان هم نظریم مشکل اصلی این نیست ولی حیا و حیازدایی در جامعه یک واقعیت انکارناپذیر است که متاسفانه از سوی متولیان به فراموشی سپرده شده است لازم نیست خیلی کنکاش نمود با یک نگاه سطحی به جامعه براحتی ملاحظه می شود کم نیستند دخترکان و نوجوانانی که شاید هنوز با بسیاری از اقتضائات رفتاری مواجه نشده اند ولی منش و سبک زندگی آنها و حیای رفتار و گفتارشان با شأن یک نوجوان ایرانی فرسنگها فاصله گرفته و کسی هم بداد انها نمی رسد
پ. ن ۱: البته حیا مختص بانوان نیست و متاسفانه پسران و مردان هم مخاطب این نوشته هستند که در این خصوص نیز متولیان در سکوت محض هستند
پ.ن ۲: نمی دانم چرا دادستان شجاع و قاطه استان قزوین همچون گذشته در خصوص مصرف قلیان در اماکن عمومی ورود نمی کنند
به نظر من بخاطر آزاد گذاشتن در یک مقطع زمانی و بعد آن آمدن جلویش را بگیرند ولی با راه غلط مانند طرح گشت ارشاد ک نه تنها بهتر نکرد بلکه بدتر هم کرد